| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
نظريه صفر درباره پيدايش جهان هستي |
|
ناظري كه فقط يك طرف هستي را ميبيند، از طرف ديگر هستي بيخبر است. ناظري كه تنها اعداد مثبت را ميبيند، از وجود اعداد منفي بيخبر است. از منظر نگاه او اعداد منفي ناپديداند و يا هيچ انگاشته ميشوند. برعكس نظاري كه فقط اعداد منفي را ميبيند، از وجود اعداد مثبت بيخبر است و از ديد او اعداد مثبت ناپديدند و يا هيچ به حساب ميآيند. اما ناظري كه بهجاي تمام ناظران متضاد هستي در نظر گرفته ميشود، يكتانگر است و از ديد او اعداد مثبت و منفي از صفر بهوجود ميآيند و در يك روند قانونمند از بين ميروند، اين ناظر بهعبارتي ناظر صفر هستي ناميده ميشود. بنابراين ناظر صفر فرايند كلاني را نظارهگر است كه براساس آن، صفر به مجموعه صفرها تجزيه شده و سپس از از صفري جفت اعداد مثبت و منفي بهوجود ميآيند و سرانجام به دو هستي متضاد، يكي مجموعه اعداد منفي و ديگري مجموعه اعداد مثبت تجزيه ميشوند. يعني از عالم صفر، دو عالم متضاد هستي اعداد مثبت و منفي بهوجود ميآيند كه حالت تقارن كامل اعداد جبري است و اين فرايند بهصورت معكوس انجام ميشود. بهطوريكه جزءهاي مثبت و منفي دو عالم متضاد اعداد جفت شده و مجموعه جفتهاي متضاد اعداد را بهوجود ميآورند و درنهايت تمام اعداد صفر شده و نابود ميشوند. نقطه در هندسه نقطه هندسي باطن هستي اشكال است و بعد ندارد ولي فصل مشترك تمام ابعاد در تمام جهات است. اما در ظاهر هر نقطه منشأ پيدايش تمام تمام اشكال هندسي است. بهطوريكه تمام خطوط و سطوح و حجمها در جهات متضاد از مجموعه نقاط تشكيل يافته است. بنا بر اين ناظر صفر ميبينيد كه در فضاي تهي، نقطه به مجموعه نقاط تجزيه شده و سپس از هر مجموعه نقاط، جفت خطوط و سطوح و حجمها در جهات متضاد بهوجود ميآيند و بالاخره به دو هستي، يكي به مجموعه خطوط و سطوح و حجمهاي مثبت و ديگري به مجموعه خطوط و سطوح و حجمهاي منفي تجزيه ميشوند. يعني در فضاي تهي از نقطه، دو فضاي متضاد مثبت و منفي بهوجود ميآيند. اين حالت تقارن كامل اشكال هندسي و نقطه برگشتپذير است. از اينجا به بعد برعكس روند پيش گفته رخ ميدهد و اشكال هندسي از بين رفته و به عالم نقطه در فضاي تهي تبديل ميشوند. نتيجه اينكه در فضاي تهي، از نقطه دو فضاي متضاد مثبت و منفي اشكال در جهات مختلف بهوجود آمده و از بين ميروند. خواص متضاد و نابودي خواص متضاد از خاصيت صفر هستي يا نيستي ناشي ميشوند. اگر دو چيز درهم ادغام شده و يك چيز واحد را تشكيل دهند، خواص متضاد آنها صفر شده و ناپديد ميشوند، اما وقتي يك چيز واحد از هم جدا ميشوند، به دو چيز جزئي با خواص متضاد تبديل ميشوند. در پيدايش خواص متضاد الكتريكي، ذره الكترون با خاصيت بار الكتريكي منفي در مقابل ذره پروتون با خاصيت بار الكتريكي مثبت بر اثر متلاشي شدن ذره نوترون با بار الكتريكي صفر (خنثي) پديدار ميشود. برعكس در نابودي خواص متضاد الكتريكي اگر دو ذره الكترون منفي و پروتون مثبت درهم ادغام و يكي شوند، تبديل به ذره نوترون با خاصيت الكتريكي صفر ميشود. نتيجه اينكه از خاصيت صفر، دو خاصيت متضاد هستي بهوجود ميآيند و برعكس از تركيب آنها دو خاصيت متضاد از بين رفته و به صفر تبديل ميشود. اگر پس از شكافته شدن ذره نوترون به دو ذره الكترون و پروتون كه بين آنها فاصله افتاده و خلأ ايجاد ميشود، اين دو ذره الكترون و پروتون را با هم ذره واحدي با خاصيت جديد اتم هيدروژن بناميم، در اين حال نيز بار الكتريكي اتم هيدروژن صفر است. ولي اگر جسمي به جرم M را مستقل در نظر بگيريم، نيروهاي عمل و عكسالعمل در آن مشاهده نميكنيم و نتيجه نيروهاي وارد بر آن از طرف خود جسم صفر است. اما اگر جسم به جرم M را به دو جسم و به جرمهاي m1 و m2 جدا از هم تجزيه كنيم، بهطوريكه بين آنها فاصله بيفتد و خلأ ايجاد شود. در اين صورت پيدايش نيروي گرانشي در جسم اول بهنام نيروي عمل F1 در مقابل پيدايش نيروي گرانشي در جسم دوم بنام نيروي عكسالعمل F2 از نيروي صفر (نيرويي كه قبلا بهنظر نميرسيد) ميباشند و اگر مجموع دو جسم به جرمهاي m1 و m2 را كه از هم فاصله گرفتهاند، جسم جديدي به جرم (M=m1+m2) بدانيم، در اين صورت با خاصيت نيروي آن صفر شده در نيروهاي عمل و عكسالعمل ناپديد ميشوند. طبق آزمايش يانگ در نوارهاي تاريك امواج نوراني متضاد با دامنههاي متقارن وجود دارد كه درنتيجه انرژي نوراني صفر شده و از نظرها ناپديد ميشوند. ميتوان گفت كه از دو نوع انرژي نوراني تكرنگ و يكسان با دامنههاي متضاد، انرژي صفر يا تاريكي بهوجود ميآيد، برعكس از تجزيه تاريكي، دو نوع انرژي نوراني با دامنههاي متضاد ايجاد ميشوند. براساس پيشگفتههاي فوق ميتوان نظريه صفر را چنين بيان كرد: پيدايش هستي هر چيز برمبناي صفر (نيستي) با خواص معيني براي رسيدن به مقدار ثابت معين (بقاء) درنهايت به صفر (نيستي)، در مقابل پيدايش هستي چيز ديگري از صفر «نيستي» با خواص معين براي رسيدن به مقدار ثابت معين (بقاء) درنهايت به صفر (نيستي) تعريف ميشود. قطعا قانون معيني بين آن دو چيز (پديده) و خواص آنها وجود دارد. بهطوريكه در هر حال نتيجه كلي پيدايش آن دو چيز (پديده)، صفر (نيستي) است. عبارت هر چيز دلالت بر ماده و غيرماده ميكند. ناظري كه با تفكر صفر با كل زواياي ديد مثبت و منفي به هستي نگاه ميكند، تمام جوهرهاي مثبت و منفي را با يك قانون صفر هستي ميبيند و «ناظر صفر» ناميده ميشود، بنابراين «ناظر صفر» ناظري است كه تمام هستي را يكجا ميبيند كه با تمام جوهرهاي هستي متضاد به كمك هم از صفر بهوجود ميآيند و به مقدار ماگزيمم ميرسند و نابود ميشوند. وقتي n ذره با جرم m در بينهايت نزديك به نقطه صفر مركز پيدايش جهان هستي متمركز باشند بايد جرم بيشتر ذرات به انرژي تبديل شوند تا اين ذرات در حوالي نقطه صفر در داخل هم قرار بگيرند، اين انرژي بسيار عظيم را انرژي آيت EA مينامند. بنابراين جرم اغلب ذرات بينهايت نزديك به نقطه صفر از بين رفته و براي نگهداري آنها فقط انرژي آيت EA مورد نياز است. به همين ترتيب ضدجرم اغلب ذرات مقابل در بينهايت نزديك به نقطه صفر از بين رفته و براي نگهداري آنها فقط به ضدانرژي آيت EA لازم است. انرژي و ضدانرژي آيت خودبهخود بهوجود نيامدهاند، بلكه به كمك يكديگر از انرژي صفر ايجاد شدهاند. در فيزيك امروزه پيدايش جهان هستي را طبق رابطه انيشتين E=mc2 از انرژي و جرم ميدانند كه به يكديگر قابل تبديلاند و بقيه خواص فيزيكي به يك نحوي با انرژي رابطه دارند چون تقارني براي جرم و انرژي نميدانند. بنا بر اين تقارن در پيدايش جهان هستي شكسته ميشود زيرا در فيزيك امروزي بررسي كردن قوانين يك طرف هستي بدون در نظر گرفتن طرف ديگر هستي ناقص است. طبق اصل بقا انرژي نسبيتي كل E=mc2=k+mc2 مجموع كل جرم و انرژي موجود در عالم ماده را ثابت ميدانند و اين اصل يعني بررسي قوانين مربوط به يك طرف هستي است كه تقارن ندارد. براي تكميل آن ميتوان از نظريه صفر استفاده كرد و تقارني به آن داد. براي كامل كردن اصل بقاء انرژي نسبيتي كل انيشتين طبق نظريه صفر بايد سه اصل ديگر نيز به آن اضافه كرد. بنابراين از نظر ناظر صفر پيدايش جهان هستي بهصورت چهار اصل زير است: اصل اول: اصل بقاء جرم و انرژي در عالم ماده – جرم و انرژي در عالم ماده به خودي خود بهوجود نميآيند و بهخودي خود از بين نميروند بلكه به كمك ضدجرم و ضدانرژي از صفر بهوجود آمده و از بين ميروند، بهطوريكه مجموع كل جرم و انرژي موجود در عالم ماده مقداري است ثابت و ميتوانند به يكديگر تبديل شوند. اصل دوم: (اصل بقاء ضدجرم و ضدانرژي در عالم ضدماده) ضدجرم و ضدانرژي در عالم ضدماده به خودي خود بهوجود نميآيند و از بين نميروند بلكه به كمك جرم و انرژي از صفر بهوجود ميآيند و از بين ميروند بهطوريكه مجموع كل ضدجرم و ضدانرژي موجود در عالم ضدماده مقداري است ثابت و ميتوانند به يكديگر تبديل شوند. اصل چهارم: اصل هستي: هنگام بهوجود آمدن هستي از عالم نيستي تمام ذرات متمركز در يك نقطه با خاصيت صفر بهنام نقطه صفر شناخته شده و دو عالم متضاد هستي يكي عالم ماده با اصل بقاء (جرم و انرژي) براي ذرات عالم ماده و ديگري عالم ضدماده با اصل بقاء (ضدجرم و ضدانرژي) براي ضدذرات عالم ماده بهوجود آمدهاند. چون ما در جهان ماده هستيم و پس از شناخته شدن جهان هستي از عالم ضدماده دور شدهايم از وجود عالم ضدماده بيخبريم، اما امكان پخش ذرات ضدماده در اثر برخورد با زمين و يا سيارات ديگر از اصل بقاء جرم و انرژي پيروي نكردهاند، اينگونه مشاهدات وجود عالم ضدماده را خبر ميدهد، بهطوريكه دانشمندان نبايد از مطالعه عالم ضدماده غافل بمانند. |